۱۳۹۲ آبان ۲۷, دوشنبه

بنياد خيريه بغل

آدم ها سه دسته ان.
يك دسته  هستن كه با آغوش باز مي رن توي روابط اجتماعي. اين جور آدم ها معمولاً فرضشون رو بر سالم بودن آدم ها و اعتماد به حسن نيتشون مي گذارن مگر اينكه خلافش ثابت بشه. معادله ای که این دسته آدم ها بهینه میکنن معمولا میزانی است که به دیگران آرامش و محبت و سود رسوندن. بخورن تو دیوار هم باز دنبال نفر بعدی می گردن که حجم بزرگ حس و محبتشون رو روانه کنن سمتشون. 

دسته دومي هستن كه فرضشون اعتماد و سالم بودن روابط نیست. همیشه منتظرن که یکی سرشون رو کلاه بگذاره. واسه همین مرزهاشون رو می بندن و همیشه با گارد وارد روابط می شن. دوست شدن و نزدیک شدن به این آدم ها باید قدم به قدم و مرحله به مرحله پیش بره. اینجوری قدم به قدم ممکنه به یکی اعتماد کنن و آغوششون رو باز کنن. این جور آدم ها معمولا معادله ای که بهینه می کنن آرامش خودشون و ضربه ندیدن از بازی روابط اجتماعی است. 

یک دسته سوم هم هستن که فکر کنم در مجموع بشه بهشون گفت فرصت طلب ها. کسانی که هدفشون ماکزیممم کردن سودشون است با کمترین هزینه. یعنی هیچ انرژی ای برای آدم های اطرافشون نمی گذارن. وقتی که نیازت دارن سراغت رو می گیرن. نیازشون که برآورده می شه، منتظر می مونن ببین خدمت یا نوازش  اضافه ای هم می گیرن یا نه. اگه بگیرن با گرته برداری یک مدت به همون اطراف می چسبن* و بعد که اگه خدمت ادامه نداشته باشه یا یکی دیگه رو پیدا کنن که همون خدمت یا خدمت بهتر رو با هزینه کمتری می ده، می رن سراغ اون. خوب تا اینجاش خیلی همه چیز منطقی و دو دوتا چهار تاست. این رفتار هم هرچند خیلی قشنگ نیست ولی به هر حال رفتار منطقی است که از آدمیزاد انتظار می ره. مشکل این آدم ها اون جایی است که بعد از اینکه دیگه خدمات رو نمی دادی یا رسیدی یک جایی تو زندگی ات که خودت نیاز به کمک داشته باشی می رن پشت سرشون رو هم نگاه نمی کنن. دیگه به راحتی حتی پیداشون نمی تونی بکنی. دیده شده که حتی تو خیابون که دیدنت به سلامت جواب ندادن یا با یک لبخند از همون دور یک دستی تکون می دن و رد می شن. البته گم و گور نمی شن ها. یک کم بعد ممکنه یک درخواستی یا سوالی داشته باشن که حتما با یک لبخند گشاده و روی باز می آن سراغتون. 


ارتباطات مختلفی بین این سه دسته آدم با هم دیگه شکل می گیره معمولا. دردناکترین این ارتباطات به نظر من وقتی است که یک آدم دسته یک بخوره به پست آدم دسته سه. این ترکیب کاملا پایداره. یعنی آدم های دسته سه که همیشه می تونن آدم های دسته یک رو دور و برشون پیدا کنن. آدم های دسته یک هم معمولا بعد که از یک دسته سه ای سرخورده شدن، می گردن بعدی رو پیدا می کنن. بعد که آدم جدید هم دودرشون کرد، می شینن شروع می کنن خودشون با خودشون دعوا کردن. چون می تونن دیگه ببینن که چه بلایی توی ارتباطات سرشون می آد. ولی این بندگان خدا یک خنگی ذاتی دارن مبنی بر اینکه نمی تونن توی روابطشون مثل دسته سه ای ها یا حداقل دسته دویی ها باشن. این می شه که می مونن تو یک برزخی که هم از آدم های دسته سه ای می خورن هم از والد خودشون که شب و روز و وقت و بی وقت به جونشون غر می زنه. 

با فکر کردن به اینها، تصمیم گرفتم یک بنیاد خیریه بزنم. اولین شعبه اش رو تو آکلند زدم. اسم بنیادم هست "بنیاد خیریه بغل". اگه آدم دسته یکی غصه مند و درددار هستید بگردید اطرافتون یکی از بنیاد ما رو پیدا کنید. دو دقیقه محکم بغلش کنید. لامصب اون درد دو در شدن و اون خستگی از دعوای والد خودتون با خودتون، فقط با یک بغل محکم دو دقیقه قابل تحمل می شه. توصیه هم می کنیم که اگه آدم غمگین تنها دیدید برید علی الحساب بغلش کنید. بلکه هم تو همین دسته آدم هایی باشه که من می گم. 

شعار بنیادمون هم به قول یک دوست مجازی ام، "بی بغلم" است. 


* they will stick around

هیچ نظری موجود نیست: