۱۳۹۲ آبان ۱۹, یکشنبه

روز دهم

یک گولی که دارم می زنم این است که نوشته هر روز رو به وقت تهران و اروپا و آمریکا می نویسم. یعنی فردا صبح به وقت آکلند نوشته اون روز رو می نویسم. حالا من به روی خودم نمی آرم شما هم به روم نیارید. 

 لیست کارهایی که باید انجام بدم اینقدر بلند است که  واقعا هر روز نمی دونم از کجا شروع کنم. از یک گوشه شروع می کنم ولی به ازای هر یک کاری که انجام می دم چند تا کار دیگه باز می شه. نگهداری کردن از لیست همین کارها و اولویت هاشون خودش واسم شده یک کار وقت گیر. یکی اش همین منتقل کردن اینترنت از خونه قدیم به خونه جدید. از صبح ساعت هفت و نیم دارم پشت تلفن با شرکت اینترنتمون حرف می زنم و الان که هشت و چهل  و  دو دقیقه است هنوز هیچ قدم اجرایی ای انجام نشده. چون درخواستم هم شامل تغییر آدرسه هم تغییر قرارداد و کارمندهایی که آموزش دیدن که یکی از این دو تا کار رو انجام بدن هنگ می کنن وقتی قراره به دوتاش فکر کنن. اتفاقی که افتاده این است که وصلم می کنن به قسمت فروش که قرارداد جدید رو بهم بگه. بعد اون وسطش می گه چون تغییر آدرسه، بگذار وصلت کنم قسمت فنی تا اونها امکان فنی این کار رو بررسی کنن. بعد قسمت فنی می گه همین الان فرمش رو پر کنم. خوب ولی من هنوز قیمت قرارداد جدید رو نمی دونم. بعد وصلم می کنن دوباره به فروش. ولی این بار به یک آدم جدید که لازمه همه اون پروسه رو دوباره براش توضیح بدم. بعد یک سوال فنی دیگه پیش می آد که حالا درمورد خط تلفنه. دوباره وصل شدن به فنی و توضیح دوباره و برگشت به فروش و تو هر بار تلفن یک آدم جدید بوده و مجبور شدم واسش از اول توضیح بده. نفر آخر رو یک سری کتک زدم. گفت که می نویسم صحبت هامون رو این زیر که نفر بعدی بدونه توافقاتمون رو. می خواستم موهام رو بکنم. یعنی از اول این امکان رو داشتن و اول صبحی من رو مجبور کردن ده بار یک چیز رو توضیح بدم



هیچ نظری موجود نیست: